باخودم میگم میاد و
دستای منو میگیره
با خودم میگم دل اون
انگاری پیش تو گیره
ولی احساس میکنم اون
به من احساسی نداره
میدونم یه روز میاد اون
میره و تنهام میزاره
شاید حق با اونه اما
قلب من داغونه از جا
آخه اون تنها نمیشه
اما من تنهای تنهام
خیلی سخته بشنوم که
خنده هاش از رو عادت بود
من وفادار بودم اما
اون تو فکر خیانت بود
کاش مبگفتاون بهم خندش
فقط از رو ترحم بود
نه اینکه فکر کنم عشقم
فقط چند روز توهم بود ..
نظرات شما عزیزان: